من نمی دانم چرا می گویند اسب حیوان نجیبی است کبوتر زیباست و چرا درقفس هیچ کسی کرکس نیست؟ سهراب سپهری ما در هر لحظه از زندگی با اطلاعات گوناگونی مواجه میشویم. برای حیوانات و انسان نخستین این اطلاعات دست اول بودند؛ چیزهایی که فرد می بیند، می شنود، لمس می کند، می چشد و بو می کند. با ظهور زبان در بین انسان ها نوع دیگری از اطلاعات (اطلاعات دست دوم) پدید آمد و آنچه که امروزه با آنها روبرو هستیم، غالباً از این دسته اطلاعات هستند. کمی به اطلاعاتی که روزانه دریافت می کنید، فکر کنید، آنچه والدین یا دوستانتان می گویند، چیزی که در مدرسه به شما آموزش داده میشود، آنچه که در تلویزیون مشاهده و یا در روزنامه ها و مجلات مطالعه می کنید. بدون شک می توان گفت که اغلب اطلاعاتی که امروزه با آنها روبرو هستیم در حال ارائه اصول یا موضوعاتی هستند که از ما می خواهند با آنها هم عقیده شده و آنها را بپذیریم. ما در دورانی زندگی می کنیم که وجهه مشخصه آن تلاش درمتقاعد سازی همگانی است. هربار که رادیو یا تلویزیون را روشن میکنیم و یا کتاب یا مجلهای را میگشاییم در معرض بمباران اطلاعاتی قرار می گیریم که سعی دارند ما را متقاعد سازند تا فرآوردههای آنها را خریداری کرده و یا به نامزد انتخاباتی یا حزب سیاسی خاصی رأی بدهیم یا ایده و اصول مختلف مطرح شده را بپذیریم. حتی زمانیکه با دوست، همسر، والدین، راننده تاکسی و.. نیز تعامل می کنیم همواره با مسائلی روبهرو می-شویم که از ما خواسته میشود برداشت آنها را از آنچه درست، واقعی و یا زیبا است، بپذیریم. اما آیا پذیرش بی چون و چرای اطلاعاتی که دریافت می کنیم از ما انسانی بی اراده و عاری از نیروی تفکر یا عقل سلیم نمی سازد؟ چنین فردی تسلیم محض محیط است و همواره براساس اصول دیگران و برپایه خواست محیط زندگی میکند و قادر نیست تا از زندگی آن گونه که خودش می خواهد لذت ببرد. مهارت تفکر انتقادی این امکان را برای ما فراهم می کند که با دریافت اطلاعات و دیدگاه های موجود راجع به مسائل مختلف، صرف نظر از سوگیری-های شخصی یا باورها و ارزش های نادرست احتمالی مان، بتوانیم بهترین نتیجه را استنباط کرده و براساس آن عمل نماییم.
نگارش یافته توسط مرضیه سبحانی
تجربه ها بررسی های من همه نمایانگر این است که محدودیت های وجود ما (چه مثبت و چه منفی) بسیار کمتر از آن چیزی است که به ما باورانده اندآنتونی رابینز